هفته سى و پنجم
عشق يكى يك دونه من سلامممممممم خوبى عزيزم؟ خانم خوشگله 35 هفتگيت مبارك جوجه ناز مامان هر روز كه ميگذره من و بابايى مشتاق تر ميشيم كه بياى بغلمون و دلمون ديگه شده يه ذره عسلم ولى شما اصلا عجله نكن و به موقع بيا تو بغلم. عزيزم تو هفته گذشته بابابزرگ و مامان بزرگ اومدن تهران آخه بابابزرگ برا چشمش بايد ميرفت دكتر. اومدن كمد لباساى كوچولوت رو ديدن و كلى نازت دادن، خاله نسيم (دوست مامان) هم چون داره از ايران ميره اومد پيشم و دو دست لباس خيلى خوشگل برات كادو آورد، واى نميدونى وقتى تو كمدت رو نگاه ميكنم چه حالى ميشم ، دلم برا بغل كردن و بوسيدنت غش ميره. يه روز هم از شركت زنگ زدن كه برم كاراى آخر ماه رو جمع كنم و منم رفتم، با...