هفته سى و سوم
سلام عزيز دلم خوبى دختر نازم؟
من كه خدا رو شكر خوبم ، تو اين هفته خبر خاصى نبود فقط خودمو با اتاقت و مرتب كردن كمدها مشغول كردم. يه روز هم خاله سحر از اون نخودپلو هايى كه من دوست دارم درست كرد و با آذر جون و خاله ليلا اومدن پيشم و منم تا ميتونستم خوردم.
راستى يادته هفته پيش تولد خاله آذين رفته بوديم؟ خاله آذين يه عكس منو با شكم قلمبه ام گذاشت فيس بوك و خاله فرناز هم سريع تگش كرد و خلاصه غوغايى به پا شد، آخه من از وقتى حامله شدم نرفتم شمال و تقريبا كسى از فاميلا منو نديده و همگى تو فيس بوك عكسم رو ديدن و هر كى يه نظرى داده و از همه جالب تر نظر دايى فرزين بود. فكر ميكنى منو به چى تشبيه كرده؟ نخندى ها،گفته شبيه هندونه رسيده شدم. وقتى شنيدم كلى خنديدم و حالا هى راه ميرم بهت ميگم هندونه شيرين مامان دوستت دارم.
راستى آرميتا يه چيز جالب تو سايت ديدم، ساخت تنديس دست و پاى كودك. منم وسايلش رو كه مواد قالب گيري دندون پزشكي هست خريدم كه هر وقت اومدى مجسمه دست و پاى كوچولوتو درست كنم و نگه دارم، بابايى وقتى شنيد ميخوام چيكار كنم ميدونی بهم چى گفت؟ گفت دست دخترم اذيت نشه، ميبينى از حالا چه به فكرته؟ فكر كنم وقتى بياى همچين لوست كنه كه نگو. اونوقت ميشى دخمل لوس بابايى (البته اينم بگم خيلى چيز عجيبى نيست آخه خودم هم دقيقا همينجوريم، دختر لوس بابايى ههههههههههههههه)
عشق مامان يه چيز ديگه كه خيلي برام جالبه تكونات وقتي گرسنه ميشيه، آخه من از همه شنيدم وقتى غذا به جنين نرسه و يا اينكه يه زمان طولاني مادر غذا نخوره مثل شب تا صبح ، جنين تكون نميخوره ولى برا شما برعكسه، يعنى دم صبح كه ميشه و من گرسنه ام ميشه شما هم بيدار ميشى و شروع ميكنى به ورجه وورجه كردن و لگد زدنتا زمانى كه مامان از جاش پاشه و يه چيزى بخوره، اونوقت شما هم ميخوابى ،خيلى جالبه مگه نه؟ دخمل شكموى مامان فدات شم عزيزكمممم .
یه خبر دیگه دخمل خاله الهام هم دنيا اومد رونيا خانوم گل، نميدونى چقدر خوشگله، مثل عروسكه، از روزى كه دنيا اومده و عكسش رو ديدم دلم داره ضعف ميره برا روزى شما هم بياى تو بغلم، آرميتا جونم عاشقتيمممممممممممم هم من و هم بابايى.
يه چيز ديگه مامان بزرك مامان كادوى تولدت رو زودتر بهمون داد ، آرميتا وضعت خيلى خوبه ها شيطون.تقريبا همه كارام رو كردم فقط بابايى بايد زحمت بكشه و يكمى كتابخونه اتاق شما رو خلوت كنه و قراره يه فكرى به حال ميز كامپيوتر هم بكنه،كه اگه بشه عوضش كنيم و يه جمع و جور ترش رو بگيريم كه اتاقت باز شه، لباس خواب برا بيمارستان هم ميخواستم كه طبق معمول زحمتش رو به خاله بيتا دادم و برام يه لباس صورتى خريد، حالا ديگه ساك بيمارستانمون هم كامل شده.
تصميم دارم هفته اول بهمن هم بگم بيان فرش ها و مبل ها رو بشورن و يكى هم بياد خونه رو تميز كنهو همون موقع تختت رو هم نصب كنيم و ديگه همه چى برا اومدن شما دختر گلم آماده باشه،آخه امسال اولين عيدى هست كه قراره سه تايى كنار سفره هفت سين بشينيم و وقتى شما بياى ديگه بعيد ميدونم بتونم حسابي خونه تكونى كنم برا همين مي خوام همه كارام رو زودتر انجام بدم، فقط امیدوارم بتونم برا عید شیرینی درست کنم.
حالا ببينيم جوجه كوچولومون تو اين هفته چه تغييراتى كرده
در اين هفته وزن كودك شما كمي بيشتر از 1810 گرم و طول بدن او (از سر تا پاشنه پا) حدود 43.7 سانتي متر مي شود. چروكها و همچنين رنگ سرخ پوست او كمتر شده و در حالي كه اكثر استخوانهاي او در حال سخت شدن هستند جمجمه او هنوز نرم بوده و استخوانهاي جمجمه كاملا به يكديگر نچسبيده اند. اين امر به او كمك مي كند تا راحت تر از مجراي زايمان عبور كرده و به دنيا بيايد.