ارميتاارميتا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

ارميتا فرشته کوچولوی آسمونی

روز اول پیش دبستانی

عسل مامان سلام عزیز دلم امروز حس عجیبی دارم باورم نمیشه دختر کوچولوی من حالا دیگه اینقدر بزرگ شده که لباس فرم میپوشه و مقنعه سرش میکنه و میره مدرسه   یجورایی بین زمین و هوا هستم ،حسم قابل وصف نیست ،وقتی میبینمت اینقدر مستقل شدی و سریع کلی دوست پیدا میکنی خیلی خوشحال میشم و از طرفی احساس میکنم داری ازم دور میشی و وارد فصل دیگه ای از زندگیت میشی . فقط از خدا میخوام در هر مرحله از زندگیت موفق و سربلند باشی و عاقبتت بخیر باشه . دخترک قشنگم یکی یکدونه مامان ورودت به مدرسه مبارک. حالا میخوام کل جزییات و ریز به ریز ورودت به پیش دبستان رو برات بنویسم ،چون میدونم یکی از به یادموندنی ترین روزای عمرت همین امروزه. بالاخره بعد ...
15 مهر 1397

آب خوردن و تنبلی

سلام فسقلی تنبل چطوری؟ یه خاطره کوتاه ولی خیلی خنده داره که حیفم اومد برات ننویسم اصولا از صبح که از خواب بیدار میشی به راحتی میشه مسیر حرکتت رو پیدا کرد . چرا؟؟؟؟ خوب معلومه چون هر جا که میری یه لیوان آب هم همونجا هست و اگه تا شب لیوانا رو جمع نکنم به جرات میتونم بگم تمام لیوان های توی کابینت در سراسر خونه پخشه   و نکته دوم در مورد نحوه درخواست آب هست . ۱۰ ٪ مواقع خودت آب میریزی و میخوری ولی ۹۰ ٪ مواقع از من یا بابا درخواست آب میکنی و اونم با جمله هایی مثل این: مامان تو اشپزخونه ای؟ یه آب برام میاری لطفاااااا یا بابا مسیرت میخوره بری آشپزخانه و برام یه آب بیاری؟ یا کاش یکی یه لیوان آب برام میاورد   حالا ...
14 مهر 1397

پایان دوره سه ماهه شنا

ماهی کوچولوی مامان سلام بالاخره سه ماه و به عبارتی سه دوره شنای شما تموم شد و حالا ماهی کوچولوی من واقعا مثل یه ماهی شنا میکنه کرال پشت ،قورباغه و کرال سینه و شیرجه رو خیلی خوب یاد گرفتی . واقعیتش در این حد ازت انتظار نداشتم ولی به نسبت این دوره کوتاه همه این شنا ها رو خوب یاد گرفتی برام خیلی جالب بود و خانم مربی ات (خانم سپاهی ) هم خیلی ازت راضی بود. وقتی جلسه آخر هر ماه اجازه ورود به استخر رو میدادن و شنا کردنت رو میدیدم کلی کیف میکردم که اینقدر خوب یاد گرفتی و تقریبا ۱۰ روز بعد از تمام شدن کلاست یه روز با هم رفتیم استخر و کلی با هم خوش گذروندیم و اونجا بود که فهمیدم دخملکم چقدر بزرگ شده و چقدر لذتبخشه با هم بریم تفریح و از ته د...
10 مهر 1397

کتاب قصه های من و بابا

جوجه قشنگم سلام  یه چند وقتیه که گیر دادی به سری کتاب های من و بابام و هر شب چند قسمتشو میخونیم و کلی میخندیم و البته بگم که این بار سومه که داریم این کتابا رو میخونیم  یه شب خیلی جدی بهم گفتی چرا ما یه کتاب نمینویسیم ؟ گفتم مثلا چه کتابی؟ گفتی قصه های من و مامان ،بعدش چند دقیقه صبر کردی و گفتی نه قصه های من و مامان و بابا . یعنی عاشقتم که اینقدر بابایی رو دوست داری که دقت میکنی یوقت تک نمونه ،بالاخره دختر بابایی دیگهههههه حالا خلاصه قراره یه کتاب بنویسیم با عنوان قصه های من و بابا و  مامان البته بگم که عملا من این کتاب رو از وقتی که تو دلم بودی شروع کردم و یه جورایی این وبلاگ همین کتابی هست که دلت میخو...
26 شهريور 1397

دوره دوم شنا

ماهی کوچولوی مامان سلام  امروز ۲ تیر هست و اولین جلسه دوره دوم کلاس شنا بود و اینبار شما و مهرسا با هم تو یه کلاس هستین و کلی خوشحال بودین تو این ماه قراره کرال سینه رو یاد بگیرین و کرال پشت رو تکمیل کنین. تا اخر ماه میام گزارش کامل این یک ماه رو برات مینویسم. دوستت دارم
2 تير 1397

دندانپزشکی و اولین پر کردن دندان

فسقل بی دندونم سلام امروز برات از چکاپ سالانه دندون هات میخوام بگم، اخرین بار اردیبهشت ۹۶ برای چکاپ رفته بودی و خداروشکر همه دندون هات هم سالم بود و دکتر گفت تا سال دیگه نیازی به چکاپ نیست و خرداد ۹۷ تصمیم گرفتیم برا چکاپ بریم و اینبار آقای دکتر مشرفیان دندونهات رو معاینه کرد و در کمال ناباوری دیدم هر طرف رو که نگاه میکنه میگه این که خرابه این یکی به عصب رسیده و خلاصه اخرش گفت از ۴ طرف عکس بگیریم و ما هم رفتیم برا رادیولوژی و شما درست مثل یک خانوم متشخص نشستی و از ۴ طرف فکت عکس گرفتن و وقتی دکتر عکس ها رو دید گفت ۲ تا از دندون هات به عصب رسیده و باید عصب کشی کنی و خلاصه همون روز نشستی که اولین دندون رو درست کنی و دستیار دکتر که از...
27 خرداد 1397

سوراخ کردن گوش

دخمل نازم سلام امروز ۱۸ فروردین سال ۹۷ هست و چند وقتیه که اصرار داری گوشتو سوراخ کنیم و هی پشت گوش میندازم تا اینکه تو عید دیگه کلی اصرار کردی و منم یه جای خوب پیدا کردم و زنگ زدم نوبت بگیرم ولی تعطیل بود و خلاصه قرار شد بعد عید زنگ بزنم تا اینکه امروز صیح که بیدار شدی کلی بهم اصرار کردی که یادت نره نوبت بگیری ،امروز از صبح بارون میومد و هر چی گفتم میخوای فردا نوبت بگیرم گفتی نه و منم زنگ زدم و برا بعد از ظهر نوبت گرفتم و خلاصه دوتایی رفتیم مطب خانم دکتر صدیقی تو سعادت آباد و خیلی شیک نشستی و گوشواره ها رو آوردن و شما هم یه گوشواره با نگین صورتی انتخاب کردی و بعد هم خانوم دکتر رو گوشت با ماژیک علامت زد و تا بخوای ببینی چی شده گوشتو سور...
18 فروردين 1397

اولین دندونای خراب و ترمیمشون

جوجه طلای مامان سلام امروز اومدم از دندونای خرابت برات بگم. دوشنبه ۷ خرداد تصمیم گرفتم بببرمت برای چکاپ سالانه دندان و وقتی طبق معمول به دانشکده دندانپزشکی رفتیم متوجه شدم خانم دکتر رازقی که قبلا دکترت بود نیست و آقای دکتر مشرفیان هستن و منم که خیالم راحت بود فقط چکاپ هست گفتم ایرادی نداره و پیش همین دکتر بریم ( که البته بسیاررررررر خوش خیال بودم ) خلاصه نوبتت شد و دکتر اومد و شروع به نگاه کردن دندونات کرد و گفت خوب این که به عصب رسیده ، این یکی هم عصب کشی میخواد و این یکی هم خرابه .... و منم همینطور چشمام گرد و گردتر میشد،اصلا باورم نمیشد آخه دندونات ظاهرشون هم خوب بود و هیچ مشکلی نداشت و اخرش دکتر عکس از دندونات نوشت و مثل یک خانوم ب...
0 0
1