ارميتاارميتا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

ارميتا فرشته کوچولوی آسمونی

دندانپزشکی و اولین پر کردن دندان

1397/3/27 22:21
نویسنده : مامان نوشی
179 بازدید
اشتراک گذاری

فسقل بی دندونم سلام

امروز برات از چکاپ سالانه دندون هات میخوام بگم، اخرین بار اردیبهشت ۹۶ برای چکاپ رفته بودی و خداروشکر همه دندون هات هم سالم بود و دکتر گفت تا سال دیگه نیازی به چکاپ نیست و خرداد ۹۷ تصمیم گرفتیم برا چکاپ بریم و اینبار آقای دکتر مشرفیان دندونهات رو معاینه کرد و در کمال ناباوری دیدم هر طرف رو که نگاه میکنه میگه این که خرابه این یکی به عصب رسیده و خلاصه اخرش گفت از ۴ طرف عکس بگیریم و ما هم رفتیم برا رادیولوژی و شما درست مثل یک خانوم متشخص نشستی و از ۴ طرف فکت عکس گرفتن و وقتی دکتر عکس ها رو دید گفت ۲ تا از دندون هات به عصب رسیده و باید عصب کشی کنی و خلاصه همون روز نشستی که اولین دندون رو درست کنی و دستیار دکتر که ازت خوشش اومده بود نشوندت روی صندلی و همه وسایل دندونپزشکی رو بهت نشون داد و تک تک برات توضیح داد که باهاشون چیکار میکنن و همه رو داد دستت و بعد هم دکتر اومد و بدون اینکه متوجه بشی آمپول بی حسی رو زد و گفت لپت داره میخوابه و بعد شروع به کار کرد و شما هم بی صدا نشستی و هیچی نگفتی و اولین دندون خیلی التهاب داشت که دکتر گفت چطور با این همه التهاب تا حال نگفته درد داره و منم توضیح دادم که آستانه تحمل درد شما برعکس ظاهر کوچولوت خیلی بالاست و اخرش دکتر مجبور شد دندونت رو پانسمان کنه و چند روز بعد برای پر کردنش بریم و وقتی کارش تموم شد اینقدر از رفتارت راضی بود و خوشش اومده بود که کلی جایزه بهت داد . دو جلسه دیگه هم رفتیم برای ترمیم دندون های دیگه که اونا رو هم همینطور با صبوری تحمل کردی و یه روزش یه پسر ۱۰ ساله اومده بود دندونش رو بکشه و اینقدر سر امپول بی حسی جیغ و داد کرد که دکتر دعواش کرد و خلاصه بعد امپولش اومد یکمی از کار دندون شما رو انجام و تو این فاصله اون بچه هم همینطور نق می زد و گریه می کرد و دوباره دکتر کار شما رو نصفه گذاشت و رفت سراغش و دندونش رو کشید که باز اون بچه کل اتاق رو گذاشت رو سرش و هر چی اون بیشتر جیغ و داد می کرد دکتر بیشتر شما رو ناز میداد و یه بار هم اومد بالا سرت و خواست دستیارشو صدا کنه و گفت خانومهه.... (اسمشو یه لحظه فراموش کرد) که شما یهو با همون دهن باز گفتی آرمیتاااا . من و دکتر دو تایی زدیم زیر خنده و دکتر گفت میدونم شما ارمیتا خانومیییییی و دوباره کلی نازت داد و بالاخره بعد از روز سوم دکتر کلی نازت داد و گفت دیگه رفتی دلم برات تنگ می شه و شما هم گفتی بازم میام پیشتون و بازم با کلی جایزه برگشتیم خونه.

راستی یه روز هم داشتیم از دندانپزشکی برمیگشتیم که رسیدیم به ایستگاه اتوبوس و گفتی بیا با اتوبوس بریم و خلاصه بعد از کلی انتظار یه اتوبوس اومد و گفتیم سر امیرآباد میرین؟ راننده گفت نه گفتم مستقیم میرین؟گفت فقط تا دو تا خیابون پایین تر میره و منم گفتم عیب نداره ، راننده تعجب کرد و منم گفتم دخترم دوست داره سوار اتوبوس بشه و راننده هم خندید گفت بیاین سوار شین بلیط هم نمیخواد و خلاصه سوار اتوبوس شدی و همون جلو نشستی و کلی کیف کردیییییی.

اینم از ماجراهای اولین دندون های تعمیری دخمل شجاعممممممم

بازم مثل همیشه میگم عاشقتمممممممممممممممممممممممم

پسندها (2)

نظرات (0)