ارميتاارميتا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

ارميتا فرشته کوچولوی آسمونی

هفته هفدهم

گلابی شیرین مامان سلام قشنگم 17 هفته است که باهمیم و لحظه ها رو با هم پشت سر میذاریم . انشاالله همونطور که این 17 هفته خوب و به سلامت گذشت بعد از اینم همین طور باشه .                                    جوجه قشنگم تو این هفته خاله سحر و آذر جون از قبرس برگشتن و کلی هم لباس برات آوردن آرین هم برات سنگهای رنگی و بهترین سکه هاش رو آورده.(قربونش برم که از گنج هاش بخاطر شما دل کنده و بهت هدیه شون داده) نی نی قشنگم این روزا باز کار مامانی زیاد شده و مشغول جمع کردن حسابها هستم و یکمی بهت سخت میگذره، البته میدونم که شما هم پا به پای مامانی داری زحمت میکشی. قربونت برم محکم بهم بچسب و از جات تکون نخور . کوچولو دوستت دارمممم...
26 شهريور 1391

هفته شانزدهم

سلام کوچول موچول من. خوبی عزیزممممممم؟ قربونت برم نی نی آروم و مهربونم.عزیز دلم هر روز شکمم بزرگ تر از روز قبل میشه و از اینکه میبینم داری بزرگ و بزرگتر میشی قند تو دلم آب میشه، روزا کلی باهات حرف میزنم و یه وقتایی هم که سرم خیلی شلوغه و چند ساعتی ازت بی خبر میمونم بعدش کلی ازت عذر خواهی میکنم. حتما حرفای منو میشنوی مگه نه؟؟؟ فسقلی جونم خیلی دوستت دارم و بابت لحظه لحظه های با تو بودن خدا رو شکر میکنم و ازش میخوام این لحظه های شیرین رو به همه دوستای منتظرم هدیه کنه. کوچولوی من دیروز رفتم آزمایش غربالگری دوم رو هم انجام دادم و جوابش هفته دیگه آماده میشه و با جواب ازمایشم باید برم پیش دکتر که ببینم اوضاع از چه قراره. خدا ...
20 شهريور 1391

هفته پانزدهم

جوجه طلایی سلامممممممم چطوری نی نی من؟؟؟ هنوز نمیدونم چی هستی کوچولو. تو این هفته رفتم دکتر و طبق معمول سونو کرد و گفت حجم مایع نرمال شده و ضربان قلبت هم 135 تا بود. جواب ازمایش غربالگری اول و سونو ان تی رو هم دید و گفت خدا رو شکر همه چی عالیه و برا هفته 16 برام ازمایش غربالگری دوم نوشت و هفته بعدش هم باید برم جوابش رو به دکتر نشون بدم. امیدوارم همه چی خوب پیش بره. کوچولوی مامان هنوز خیلی واضح حست نمیکنم. تنبل زود باش قوی شو منتظر لگداتم. الهی فدات شمممممممممم. خوب ببینیم توی این هفته چه تغییراتی داشتی گلم. اكنون طول بدن كودك شما از فرق سر تا پا ...
16 شهريور 1391

هفته چهاردهم

میگو کوچولو سلامممممممممم جوجوی مامان چطوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟  چهارده هفتگیت مبارکککک عزیز دلم این هفته مرتب مهمون داشتم. البته حواسم بهت بود که یه وقت اذیت نشی گلم. دیروز هم عمه پونه و دخترعمه ات اینجا بودن . دیروز دیگه مطمئن شدم اون حس ناخن کشیدنی که میگفتم خود خودتی. از عمه پونه پرسیدم اولین تکونای نی نی چجوریه و اونم توضیح داد ولی من خیلی نفهمیدم بعدش من خودم براش این حسم رو توضیح دادم و همون حسی که داشتم رو با ناخنم رو دستش کشیدم و اونم گفت دقیقا همینه. هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا یعنی من دیگه میتونم حست کنم. اخ جونننننننننن. تازه عمه پونه میگفت وقتی یکمی بزرگ تر شی اگه اهنگ شاد با صدا...
4 شهريور 1391

هفته سیزدهم

لیمو ترش خوشمزه کوچولو سلامممممم قند عسلم چطوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نمیدونی چقدر دلم میخواد باز برم سونوگرافی که ببینمت . ببینم تو این یه هفته چقدر بزرگ شدی و چه تغییری کردی. فدات شم تو این هفته هم خبر خاصی نبود و هیچ حالت خاصی هم نداشتم فقط بی صبرانه منتظر تکوناتم. میخوام زودتر حست کنم کوچولوی من. البته بگم هر وقت چیزای شیرین میخورم بعدش یه حسی مثل کشیدن ناخن تو دلم دارم ، نمیدونم این شمایی که برای چند لحظه تکون میخوری یا اینکه من توهم میزنم. دیروز دو تایی کلی باغبونی کردیم و خاک چند تا از گلدونا رو عوض کردیم و گلای جدید هم کاشتیم می خوام وقتی میای بالکن غرق گل باشه البته وقتی میای زمستونه ولی تا بهار که یکمی جون بگیری بالکنم...
28 مرداد 1391

هفته دوازدهم

شیطونک مامان سلاممممممممممم تنها خبر هفته گذشته اینه که بالاخره دیدمت جوجه کوچولو. 4شنبه رفتم دکتر و طبق معمول وزن و فشار و سونو انجام داد و بعدش برام سونوی ان تی و تست غربالگری نوشت و گفت همین حالا برو انجام بده( اخه اینا رو تا قبل از هفته 12 باید انجام داد و منم 11هفته و 5 روزم بود)منم خیلی حالم گرفته شده بود اخه هم اینکه بابایی نبود که بیاد سونو و اونم شما رو بینه هم اینکه فکر کردم چون با عجله باید برم دکتر یه رادیولوژی نزدیک معرفی کرده و احتمالا اصلا خوب نیست. خلاصه رفتم رادیولوژی که دکتر معرفی کرد حدود 40 دقیقه معطل شدم و دلم مثل سیر و سرکه میجوشید تا اینکه نوبتم شد. وای نمیدونی چه خانم دکتر ماهی بود، اینقدر با حوصله...
21 مرداد 1391

هفته یازدهم

خرمای مامان سلاممممممممممممم یازده هفتگیت مبارک. عسلم واقعا نمیدونم چی برات بنویسم . آخه اینقدر مظلوم و معصومی که حد نداره. آخه میدونی همه تو 3ماه اول بارداری بی حالن و حالت تهوع دارن ولی من هیچ کدوم این حالتا رو ندارم و تنها فرقی که با قبل از اومدنت کردم شکم قلمبه ام هست مامانی. با اینکه هنوز برا بزرگ شدنش زوده ولی کاملا شکمم قلمبه شده اینقدر قلمبه شده که دیگه زیپ شلوارام بسته نمیشه شیطون بلا.  شنبه با خاله بیتا رفتم شلوار حاملگی بخرم. پرو شلوار تو هوای گرم واقعا کار سختیه ولی بالاخره یه شلوار جین که خوشم بیاد پیدا کردم تازه یه بادی سفید با نوار قرمز و یه جفت جوراب کوشولو هم برا شما خریدم جیگرم .هورااااااااااااا این اولین لب...
17 مرداد 1391

هفته دهم

جوجوی مامان سلام چطوری نی نی نازم. الهی فدات شم که اینقدر مظلوم و بی آزاری. مامانی حالا دیگه دو ماه و نیمه شدی .تو هفته گذشته هیچ حالت خاصی نداشتم و فقط شکمم یکمی قلمبه شده. عزیزم منو ببخش ، میدونم تو این یه هفته خیلی بهت سخت گذشته ،الهی فدای معصومیتت بشم که با وجود همه این سختی ها همچنان ارومی و هیچ مشکلی برا مامان پیش نمیاری. هفته پیش مامان بزرگ اومده بود دیدنت ، کلی هم ذوق و شوق داشت و برنامه ریزی میکرد که برا سیسمونیت چی بخره و چیکار کنه. همه خیلی خوشحال بودیم و خبر نداشتیم قراره چه اتفاقی بیافته. 3مرداد مامان بزرگ و خاله شهره و آیلین با آژانس میرفتن بیرون که تصادف میکنن و مامان بزرگ که جلو نشسته بود حسابی اذیت میشه...
9 مرداد 1391

هفته نهم

لوبیا جونم سلام 9 هفتگیت مبارک عشقممممممم حتما تعجب کردی که چی شد؟؟؟ چرا دو روز زودتر شدی 9 هفته. تعجب نکن الان برات میگم چی شده. 4شنبه رفتم دکتر و طبق معمول سونوگرافی ،خدارو شکر همه چی خوب بود حجم مایع هم خوب شده بود دکتر گفت اندازه ات شده 21 میلی متر و ضربان قلبت هم 120 تا در دقیقه  و سنت رو هم گفت 8 هفته و 5 روز یعنی شما به اندازه 2 روز اضافه رشد کردی مامانم ( اون ماء الشعیرهایی که مامان خورد اثر کرد ) حالا شدی یه لوبیای سحر آمیز واقعی هوراااااااااااااااااااااااااااااااا دکتر یه سری ازمایش برام نوشت که 5 شنبه انجامشون دادم و 3 هفته دیگه که میرم برا چکاپ مجدد باید جواب ازمایشها رو هم ببرم. از ح...
31 تير 1391