هفته بیست و هفتم

عشقم سلامممم

جوجوی مامان 27هفتگیت مبارککککککککککککککککککککککککک

راستی دیگه  ماه هم تموم شد و وارد ماه شدیم. کم کم داریم به زمان اومدنت نزدیک میشیم. هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

تقریبا هر شب خوابت رو میبینم وای نمیدونی چه حالی میده یه دخمل کوچولوی ناز. تازه هر شبی که من خوابت رو نبینم بابایی خوابت رو میبینه. ههههههههههههههههه

یه شب هم خواب دیدم دنیا اومدی و کلی مو داری منم تو خواب با خودم میگفتم چقدر موهاش بلنده خوبه براش گیره مو خریدم راستی تو این هفته یه روز رفتم پیش خاله آذین اونم برات یه جفت گیره مو خریده بود ،ببین همه منتظریم یه دخمل با گیسوی کمند بیاد بغلمون.

خاله بیتا هم یه روز اومد اینجا و یه اسب آبی صورتی برات آورد ( فکر کنم با این روندی که داره پیش میره تا دنیا بیای تمام دوستای مامان ورشکست بشن)

راستی کوچولوی من ماه محرم شروع شده ، هر وقت صدای هیئت های عزاداری رو میشنوم یاد پارسال همین موقع میافتم که چقدر دلم میخواست باشی و وقتی میدیدم نیستی دلم میگرفت حالا وقتی صدای هیئت میاد از ته دلم برا همه دوستای منتظرم دعا میکنم برا همه اونایی که دلشون میخواد فرشته هاشون تو دلشون باشه ولی نیست. براشون دعا میکنم که انشاالله سال دیگه این موقع مثل حالای من باشن یا اینکه فرشته هاشون تو بغلشون باشه.

خدایا انتظار خیلی بده هر چند شیرینی بعدش دو چندان میشه ولی خودت کمک کن و انتظار همه مامانای منتظر رو کوتاه کن. آمین

این هفته چکاپ هم رفتم و دکتر گفت همه چی نرماله ولی منو دعوا کرد و گفت اگه قراره اینجوری وزنت بره بالا چرا میای پیش من؟؟؟؟ برو چلو کبابی . گفت حداکثر تا موقع زایمان 9 کیلو میتونم اضافه کنم و من تا حالا 6 کیلو اضافه کردم . تازه  واکسن کزاز هم باید بزنیم.

مامان جون دیگه باید بریم تو فاز رژیم و خوش تیپی. اولین روز رژیم هم فردای روزی بود که دکتر رفتیم آخه برا کارای شرکت رفتم ستاد فکر کنم خیلی بهت سخت گذشت آخه 8 ساعت تمام نشسته بودم و مینوشتم و تازه رژیم سفت و سخت هم داشتیم ولی بجاش غروب که بر میگشتم دوباره رفتم همون مغازه ای که برات یه کمد انتخاب کرده بودم و از مغازه دار پرسیدم سفارش بدیم میسازه اونم گفت اره ببینین دقیقا چه اندازه ای میخواین . حالا باید اندازه کمدت رو بدم که برات بسازه. و شب هم که اومدم خونه به جبران طول روز که رژیم داشتیم حسابی خوردیم.

راستی آرمیتا خانوم گل آفرین که یه بار دیگه به حرف مامان گوش کردی و باهاش همکاری کردی. یادته یه هفته هر شب بیدار میموندی و نمیذاشتی منم بخوابم؟؟؟؟؟؟

خلاصه بعد از کلی صحبت و خواهش از طرف من و بابایی شما هم رضایت دادی یه کمی ساعت بیداری و شیطونی کردنات رو تغییر بدی. حالا دیگه ساعت 11 شب بیدار میشی و نیم تا یک ساعت بازی میکنی بعدش دوتایی میریم میخوابیم. آخه من فدای تو دخمل حرف گوش کن بشمممممممممممممم.

حالا مشکل جدیدم سوزش معده است آخه دیگه داری بزرگ میشی دخملکم و این باعث میشه به معده ام یکمی فشار بیاد . البته خیلی اذیت نمیکنه ولی خوب هستش دیگه .

آرمیتا خیلی دوستت دارم یه وقتایی دلم میخواد تو بغلم بودی و حسابی میچلوندمت( نترس قول میدم وقتی اومدی خیلی اذیتت نکنم و کم بچلونمت)

كودك شما دارد همه رحم شما را پر مي كند! در اين هفته او حدود 900 گرم وزن دارد و طول بدن او نيز 36.5 سانتي متر است. او اكنون مي تواند چشمان خود را باز و بسته كند و در زمانهاي مشخصي مي خوابد و بيدار مي شود. او مي تواند انگشتهايش را نيز بمكد. هرچند ريه هاي او هنوز كاملا رشد نكرده است، اما در صورتي كه در اين زمان بطور اتفاقي نارس به دنيا بيايد، با كمك دستگاه ريه او قادر خواهد بود تنفس را انجام دهد. به حركتهاي ريتميك و منظم كودك خود دقت كنيد زيرا نشانه سكسكه هايي هستند كه از اين به بعد ممكن است به طور معمول رخ دهند. معمولا هر بار سكسكه كودك تنها چند لحظه طول خواهد كشيد و در نتيجه براي او آزاردهنده نخواهد بود؛ پس از احساس اين حركات لذت ببريد! با رشد بيشتر بافت مغز اكنون مغز كودك شما بسيار فعال است. فكر مي كنيد او به چه چيز فكر مي كند؟!