ارميتاارميتا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

ارميتا فرشته کوچولوی آسمونی

هفته بیست و ششم

1391/8/25 18:24
نویسنده : مامان نوشی
227 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دختر نازم.

یکی یکدونه مامان چطوری؟؟؟

خوش میگذره؟ همه چی خوبه؟ جات راحته؟؟  هوا داره یواش یواش سرد میشه چند روزه هوا حسابی بارونیه بگو ببینم خونه ات گرم و نرم هست؟؟ چیزی کم و کسر نداری قربونت برم؟؟

خوشگلکم یه هفته دیگه هم خدارو شکر به خوشی گذشت. انشاالله مابقی راه هم به خوبی بگذره و بپری تو بغلم.

جوجویی جونم تو این هفته کاملا حس میکنم بزرگ شدی ، گاهی پاشنه پاهات رو از رو شکمم میتونم حس کنم. تکونات خیلی قشنگه . خیلی حسه خوبیه وقتی با پاها و دستای کوچولوت بهم علامت میدی. وقتی دستم رو میذارم رو شکمم و باهات حرف میزنم انگار گوش میکنی چی میگم و بعدش با لگدات اظهار نظر میکنی. نمیدونی چقدر دوستت دارم و برا دیدنت لحظه شماری میکنم.

راستی تازگی بیشتر از ساعت 11 شب به بعد شیطونی های اصلیت شروع میشه و صبح ها هم زود از خواب پامیشی و مامانو بیدار میکنی. عسلم نکنه دنیا اومدی هم میخوای روزا بخوابی و شبا شروع کنی بازیگوشی؟؟؟؟؟ میگم تو فرصت باقی مونده بیا یکمی تمرین کنیم که ساعت شیطونی و استراحتمون با هم یکی شه نظرت چیه؟؟؟

آرمیتا جونی تو این هفته یه روز با خاله فرناز رفتیم و برات کالسکه و کریر و تاب و صندلی غذا و تخت پارک خریدیم رنگ وسایلت هم طوسی صورتی هست. همه وسایل رو غیر از تخت پارکت رو دادم خاله فرناز ببره خونه خودشون بذاره تا بعد بیارم خونه اخه تو اتاقت ( یا بهتر بگم اتاق هر سه تاییمون) جا نمیشه. شرمنده که اتاقتون رو مثل اسراییلی ها اشغال کردیم و بیرون هم نمیریم.

طفلی خاله جونت منو رسوند خونه بعدش خودش رفت دنبال آیلین (دخترخاله مامان) که با هم بتونن وسایل رو ببرن بالا. ( به این میگن استفاده ابزاری از خواهر و دختر خاله) خلاصه طفلکی ها حسابی افتادن به زحمت ، آیلین بهم گفته حتما تو دفتر خاطرات شما اسمش رو بیارم و اعلام کنم که چقدر برات زحمت کشیده. همیجا رسما به نمایندگی از آرمیتا از خاله فرناز و خاله آیلین تشکر میکنم ، انشاالله عروسی جفتشون آرمیتا جبران کنه.

راستی چند تا گیره موی کوچولو هم برات خریدم وقتی اومدی بزنم به موهات ، میگم احیانا" کچل که نیستی مامان جون هستی؟؟

آرمیتایی تو این هفته یه روز مامان مریض شد ، وای خیلی بد بود فکر کنم مسموم شده بودم مریضیم یه طرف،همه  نگرانیم این بود که نکنه اذیت شی ولی خدا رو شکر حالا دیگه حالم خوبه و مشکلی پیش نیومد.

یه روز هم رفتیم خونه خاله نسرین(خاله بابایی) تولدش بود حسابی شیطونی کردی تازه کشف کردم هندوانه هم خیلی دوست داری .

ولی همچنان نارنگی میوه مورد علاقه ات هست جوجه مامان.

راستی خاله خاطره هم برات 2 سری لباس و یه پتو خوشگل آورد.عزیزم همه بیصبرانه منتظر اومدنت هستن . اینم عکسش.

لباس آرمیتا

جوجه ناز دوستت داریم مواظب خودت باش. بوسسسسسسسسسسس

 

   niniweblog.com

 

اكنون وزن كودك شما كمي كمتر از 900 گرم و طول بدن او از سر تا پاشنه پا حدود 35.5 سانتي متر است. عصبهاي گوش او در حال تكامل هستند كه در نتيجه به صداهاي مختلف بهتر پاسخ مي دهد. ريه هاي او در حال رشد هستند و او با نفسهاي كوچكش مقادير كمي از مايع آمنيوتيك را تنفس مي كند. اين تمرين براي تولد او و هنگامي كه مي خواهد براي اولين بار با هوا تنفس كند بسيار مفيد است. در صورتي كه كودك شما يك پسر باشد بيضه هاي او در حال حركت به سمت كيسه بيضه هستند كه درچند روز آينده به مقصد نهايي خود مي رسند.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

آوا
27 آبان 91 11:34
سلام مامان نوشی.روزت بخیر.آرمیتا جونم خوبه؟ وسایلش مبارکش باشه.انشالله تنش سالم باشه.انشاالله به خوبی از وسایلاش استفاده کنه. این روزا بیشتر به خودت برس.واسه وزن گیری دخملی. میبوسمت.
مامان کاوه
29 آبان 91 10:22
الهی فدای اذیتاش..... مامانی حتما هماهنگی کنید تا ساعات خوابش بیشتر بشه توپول میشی عزیزم.....

مبارکه اینهمه وسیله خوشجلت..... دردونه مامانیش.....راستی نوشی جون خیلی خوبه هر روز مطلبای بیشتری مینویسی ...یعنی بدون بزرگ بشه و بتونه بخونه خیلی خوشحال میشه!!


مرسی دوست خوبم،دارم سعی میکنم همه لحظات رو براش بنویسم که وقتی بزرگ شد بتونه هر لحظه از زمان اومدنش رو حس کنه
مامان جون نی نی
30 آبان 91 13:06
هفته 26 دخمل نازمون مبارک باشه نمی دونم چرا اینقدر زود بیدار میشن و شروع می کنن به ادامه سفره کردن شکم مامان جونشون ان شاا... بزرگ تر که بشه همچین خودشو توی شکم جمع می کنه و فشار می ده که انگار میخواد بیاد بیرون .
مامان جون نی نی
30 آبان 91 13:09
مبارک باشه وسایلت عزیزم ان شاا... به سلامتی ازشون استفاده کنی دخمل طلاااااااااااا ممنونم ازت که با من همدردی میکنی
سوگل
4 آذر 91 1:43
سلام مامان نوشی عزیز خوبی گلم دخملی نازت چه طوره ؟ خدا برات حفظش کنه امین لباس های خشگلش هم مباکش باشه به سلامتی تنش کنی
الناز
7 آذر 91 16:43
سلام عزیزم خوبی فندقت در چه حاله انشا... این روزای باقیمئنده هم به سلامتی بگذره و دخمل نازت بیاد ÷یشت خیلی خوشحال شدم
صوفی مامان رادمهر
8 آذر 91 11:17
مبارکه مبارکه...مبارکه .... آخیش آرمیتا خانم چی بشه تو این لباسا