ارميتاارميتا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

ارميتا فرشته کوچولوی آسمونی

هفته سى و يكم

1391/10/1 18:20
نویسنده : مامان نوشی
248 بازدید
اشتراک گذاری

زيبا ترين هديه خدا ، دختر قشنگم سلام خوبى عزيزم؟

 آرميتاى نازم یه هفته ديگه گذشت و هر روز دارى بزرگ تر و خانوم تر ميشى و منم هر روز مشتاق تر برا ديدنت.

 گل قشنگم يك هفته گذشته خيلي هفته پر كاری برامون بود، آخه از طرف شركت بايد ميرفتم دوره حفاظت در برابر اشعه ميديدم چون بعنوان مديرمسول حفاظت شركت انتخاب شدم و خلاصه هر روز از 8 تا 14 سر كلاس بوديم و شما هم سر كلاس حسابي بازى مى كردى و اين برام خيلي جالب بود، صبح ها هم ديگه قبل از اينكه ساعت زنگ بزنه شما بيدارم مى كردى، خلاصه روز جمعه يعني همين امروز هم 7 صبح بيدار شديم و رفتيم كلاس و ساعت دو هم كه كلاس تموم شد امتحان داديم  كلا خوب بود نتيجه امتحان 2 هفته ديگه معلوم ميشه،اين اولين امتحانى بود كه دوتايى توش شركت كرديم. اونم چه امتحانى از طرف انرژى اتمى.اينم بگم كه ديشب شب يلدا بود و ما بخاطر درس خوندن مونديم خونه و جايى نرفتيم.

تو هفته قبل يه روز حالم خيلى بد شد  مثل اينكه بخاطر آلودكى هوا بود ولى خدا رو شكر زود خوب شدم، يه روز هم رفتيم چكاپ و دكتر گفت خدا رو شكر همه چى خوبه و از وزنم هم خيلى راضى بود، از اول حاملگى تا الان 7 كيلو و نیم وزنم اضافه شده. 3 هفته ديگه هم دوباره نوبت چكاپ دارم راستى خاله فرناز كلى لباساى خوشگل برات خريده، چند تا شلوار قرتى كه هر بار نگاشون ميكنم دلم ضعف ميره، خاله طناز(دوست خاله فرناز) هم برات چند تا بلوز و دو تا پيراهن خريده( ميگم اينم از محاسن دير اومدنه ها شيطون، همه كلى به فكرتن).

آرميتايى از فردا دوباره ميريم سركار ، يكمى زمانش طولانيه ولى خوب عيبى نداره اينم تنوعيه، راستى مرخصى زايمان هم از 6 ماه تبديل به 9 ماه شد،فقط خدا كنه شركت بازى درنياره و بيمه ام رو رد كنه.

عزيزم تازگى مدل تكونات فرق كرده ديگه معلومه جات داره تنگ ميشه و بيشتر حالت حركتى دارى تا ضربه اى، الهى فدات شم كه با هر تكونت منو به اسمونا ميبرى

 

 آرميتا جونممممم يه عالمه دوستت دارممممممممم، بوسسسسسسسسسسس

 و اما تغييرات اين هفته:

 

 

 در اين هفته اندازه كودك شما به حدود 40 سانتي متر رسيده است. وزن او كمي بيشتر از 1360 گرم است و به زودي شاهد يك افزايش وزن ناگهاني در كودكتان خواهيد بود. او همچنين مي تواند سرش را از يك طرف به طرف ديگر بچرخاند. يك لايه چربي هم در زير پوست او در حال جمع شدن است تا او براي زندگي در خارج رحم آماده شود، در نتيجه بازوها سر و بدن او در حال بزرگتر شدن هستند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

الناز
2 دی 91 13:35
عزیزم میدونم چه حس قشنگی داری تازه قشنگتر هم میشه وقتی بیاد تو بغلت انشا... سالمو سلامت این روزا هم تموم شه


مرسى دوستممممم
مامان کاوه
2 دی 91 22:53
این که چیزی نیست ما هم این عروسک نازو دوست داریم...هفته سی و یکت مبارک باشه....ندیده عاشق شلوارهای قرتیت شدم عزیزم مبارکت باشه نازدونه


قربونت برم خاله جوننننننن
آوا
4 دی 91 9:42
سلام عززززیییییییزم خیلی خوش اومدی به وب باران.ممنون.منم دائم وبت رو میبینم و از احوالاتت با خبر میشم.خیلی خوشحالم که این ماه ها رو به خوبی و سلامتی پشت سر گذاشتی.امیدوارم ایم مدت باقی مونده رو هم به راحتی طی کنی.اون ژله ها:تخم مرغ رو باید توشو خالی کنی.بشوری بذاری خشک بشه.بعد ژله آلوورا رو با یک و نیم لیوان آب جوش قاطی کنی.چند تا دونه انار ته تخم مرغ بریزی بعد یه کم ژله بریزی.بذاری یخچال ببنده.این کار رو تو سه مرحله انجام میدی تا پر بشه.
من ژله آلوورا گیرم نیومد به جاش ژله آلبالو ریختم.که خیلی هم خوشمزه شد.به انارا هم پودر نعنا خشک زده بودم.و اینکه تو دو مرحله انجام دادم.
ترکیب خیلی خوبی بود.حتما امتحان کن.نوش جونت. ای کاش نزدیک بودم برات میدرستیدم.

فدات شم دوست مهربونم، خيلي لطف كردى كه برام دستورش رو نوشتى، بوسسسسسسسس
آوا
4 دی 91 9:43
عزیزم برات هر چی پیام میدم نمیدونم میرسه بهت یا نه.
ملودی
8 دی 91 20:49
عزیزم... دیگه چیزی نمونده ... به زودی قشنگترین موجود روی کره زمین رو در آغوش گرمت میکشی و حظ می بری...


مرسی دوستم
حميده
9 دی 91 16:16
سلام
خوبي ؟
آخي نازي چه احساس قشنگي . براي من كه اولين ديدن بچه ام شروع دلواپسي هاي بزرگي بود نمي دونم چرا ولي دو ماه اول تولد فرزند دلبندم بدترين لحظات زندگيم بود.


سلام دوستم ممنون که بهم سر میزنی
مامان پانیذ
12 دی 91 15:48
با تمام وجودم حستو درک میکنم...من و همسری هم روزی چند بار میرفتیم توی اتاق پانی و نگاش میکردیم..یادش بخیر
خیلی مراقب خودت باش عزیز دلم


ممنون، حتما
باربی
13 دی 91 23:52
سلام خاله خوبی؟ارمیتایه گلم خوبه اونکه حتما خوبه سیسمونی مبارک عزیزم ایشالله بادل خوش ازش استفاده کنی عصری دکتر بودم واسه 28 دی وقت زایمان دارم انقد استرس دارم که نگو از زایمان میترسم از اولین لحظه ای که دخترمو بذارن تو بغلم میترسم میترسم افسردگی گرفته باشم دور از جونت تو مراقب خودتو ارمیتایه خوشکلمون باش کی زایمانته؟
صوفی مامان رادمهر
18 دی 91 7:33
سیسمونی اش مبارکش باشه... الهی که به دل خوش و شادی استفاده کنین


مرسى خاله جونىىىى