ارميتاارميتا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

ارميتا فرشته کوچولوی آسمونی

هفته پانزدهم

جوجه طلایی سلامممممممم چطوری نی نی من؟؟؟ هنوز نمیدونم چی هستی کوچولو. تو این هفته رفتم دکتر و طبق معمول سونو کرد و گفت حجم مایع نرمال شده و ضربان قلبت هم 135 تا بود. جواب ازمایش غربالگری اول و سونو ان تی رو هم دید و گفت خدا رو شکر همه چی عالیه و برا هفته 16 برام ازمایش غربالگری دوم نوشت و هفته بعدش هم باید برم جوابش رو به دکتر نشون بدم. امیدوارم همه چی خوب پیش بره. کوچولوی مامان هنوز خیلی واضح حست نمیکنم. تنبل زود باش قوی شو منتظر لگداتم. الهی فدات شمممممممممم. خوب ببینیم توی این هفته چه تغییراتی داشتی گلم. اكنون طول بدن كودك شما از فرق سر تا پا ...
16 شهريور 1391

هفته چهاردهم

میگو کوچولو سلامممممممممم جوجوی مامان چطوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟  چهارده هفتگیت مبارکککک عزیز دلم این هفته مرتب مهمون داشتم. البته حواسم بهت بود که یه وقت اذیت نشی گلم. دیروز هم عمه پونه و دخترعمه ات اینجا بودن . دیروز دیگه مطمئن شدم اون حس ناخن کشیدنی که میگفتم خود خودتی. از عمه پونه پرسیدم اولین تکونای نی نی چجوریه و اونم توضیح داد ولی من خیلی نفهمیدم بعدش من خودم براش این حسم رو توضیح دادم و همون حسی که داشتم رو با ناخنم رو دستش کشیدم و اونم گفت دقیقا همینه. هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا یعنی من دیگه میتونم حست کنم. اخ جونننننننننن. تازه عمه پونه میگفت وقتی یکمی بزرگ تر شی اگه اهنگ شاد با صدا...
4 شهريور 1391

هفته سیزدهم

لیمو ترش خوشمزه کوچولو سلامممممم قند عسلم چطوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نمیدونی چقدر دلم میخواد باز برم سونوگرافی که ببینمت . ببینم تو این یه هفته چقدر بزرگ شدی و چه تغییری کردی. فدات شم تو این هفته هم خبر خاصی نبود و هیچ حالت خاصی هم نداشتم فقط بی صبرانه منتظر تکوناتم. میخوام زودتر حست کنم کوچولوی من. البته بگم هر وقت چیزای شیرین میخورم بعدش یه حسی مثل کشیدن ناخن تو دلم دارم ، نمیدونم این شمایی که برای چند لحظه تکون میخوری یا اینکه من توهم میزنم. دیروز دو تایی کلی باغبونی کردیم و خاک چند تا از گلدونا رو عوض کردیم و گلای جدید هم کاشتیم می خوام وقتی میای بالکن غرق گل باشه البته وقتی میای زمستونه ولی تا بهار که یکمی جون بگیری بالکنم...
28 مرداد 1391

هفته دوازدهم

شیطونک مامان سلاممممممممممم تنها خبر هفته گذشته اینه که بالاخره دیدمت جوجه کوچولو. 4شنبه رفتم دکتر و طبق معمول وزن و فشار و سونو انجام داد و بعدش برام سونوی ان تی و تست غربالگری نوشت و گفت همین حالا برو انجام بده( اخه اینا رو تا قبل از هفته 12 باید انجام داد و منم 11هفته و 5 روزم بود)منم خیلی حالم گرفته شده بود اخه هم اینکه بابایی نبود که بیاد سونو و اونم شما رو بینه هم اینکه فکر کردم چون با عجله باید برم دکتر یه رادیولوژی نزدیک معرفی کرده و احتمالا اصلا خوب نیست. خلاصه رفتم رادیولوژی که دکتر معرفی کرد حدود 40 دقیقه معطل شدم و دلم مثل سیر و سرکه میجوشید تا اینکه نوبتم شد. وای نمیدونی چه خانم دکتر ماهی بود، اینقدر با حوصله...
21 مرداد 1391

هفته یازدهم

خرمای مامان سلاممممممممممممم یازده هفتگیت مبارک. عسلم واقعا نمیدونم چی برات بنویسم . آخه اینقدر مظلوم و معصومی که حد نداره. آخه میدونی همه تو 3ماه اول بارداری بی حالن و حالت تهوع دارن ولی من هیچ کدوم این حالتا رو ندارم و تنها فرقی که با قبل از اومدنت کردم شکم قلمبه ام هست مامانی. با اینکه هنوز برا بزرگ شدنش زوده ولی کاملا شکمم قلمبه شده اینقدر قلمبه شده که دیگه زیپ شلوارام بسته نمیشه شیطون بلا.  شنبه با خاله بیتا رفتم شلوار حاملگی بخرم. پرو شلوار تو هوای گرم واقعا کار سختیه ولی بالاخره یه شلوار جین که خوشم بیاد پیدا کردم تازه یه بادی سفید با نوار قرمز و یه جفت جوراب کوشولو هم برا شما خریدم جیگرم .هورااااااااااااا این اولین لب...
17 مرداد 1391

هفته دهم

جوجوی مامان سلام چطوری نی نی نازم. الهی فدات شم که اینقدر مظلوم و بی آزاری. مامانی حالا دیگه دو ماه و نیمه شدی .تو هفته گذشته هیچ حالت خاصی نداشتم و فقط شکمم یکمی قلمبه شده. عزیزم منو ببخش ، میدونم تو این یه هفته خیلی بهت سخت گذشته ،الهی فدای معصومیتت بشم که با وجود همه این سختی ها همچنان ارومی و هیچ مشکلی برا مامان پیش نمیاری. هفته پیش مامان بزرگ اومده بود دیدنت ، کلی هم ذوق و شوق داشت و برنامه ریزی میکرد که برا سیسمونیت چی بخره و چیکار کنه. همه خیلی خوشحال بودیم و خبر نداشتیم قراره چه اتفاقی بیافته. 3مرداد مامان بزرگ و خاله شهره و آیلین با آژانس میرفتن بیرون که تصادف میکنن و مامان بزرگ که جلو نشسته بود حسابی اذیت میشه...
9 مرداد 1391

هفته نهم

لوبیا جونم سلام 9 هفتگیت مبارک عشقممممممم حتما تعجب کردی که چی شد؟؟؟ چرا دو روز زودتر شدی 9 هفته. تعجب نکن الان برات میگم چی شده. 4شنبه رفتم دکتر و طبق معمول سونوگرافی ،خدارو شکر همه چی خوب بود حجم مایع هم خوب شده بود دکتر گفت اندازه ات شده 21 میلی متر و ضربان قلبت هم 120 تا در دقیقه  و سنت رو هم گفت 8 هفته و 5 روز یعنی شما به اندازه 2 روز اضافه رشد کردی مامانم ( اون ماء الشعیرهایی که مامان خورد اثر کرد ) حالا شدی یه لوبیای سحر آمیز واقعی هوراااااااااااااااااااااااااااااااا دکتر یه سری ازمایش برام نوشت که 5 شنبه انجامشون دادم و 3 هفته دیگه که میرم برا چکاپ مجدد باید جواب ازمایشها رو هم ببرم. از ح...
31 تير 1391

هفته هشتم

لوبیای مامان چطوری؟؟؟؟؟؟؟ فرشته کوچولوم ٢ ماهگیت مبارک قربونت برم کلی بزرگ شدی. دیگه وارد 8 هفته شدی. فدات شم که اینقدر ماهی و مامانی رو اذیت نمیکنی. تو یک هفته گذشته فقط صبح ها از ساعت 10 تا 12 مامان کمی بی حاله ولی بعدش خوب میشه ، فقط دیروز صبح ساعت 11 خیلی حالم بد شد عزیزکم اون تو چیکار میکردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ میپریدی  ، بازی میکردی  یا جشن گرفته بودی  من نمیدونم ولی حسابی حال مامانی رو جا آوردی.الهی فدات شم هر چقدر دوست داری بپر و بازی کن فقط محکم به مامانی بچسب که خیلی تا اومدنت مونده.  راستی بیا یه مروری کنیم ببینیم تو ٨ هفتگی چه تغییراتی میکنی جوجه کوچولو. اكنون اندازه كودك شما حدود 1.6 سانتي متر (در حدود ...
25 تير 1391

هفته هفتم

جوجوی مامان سلاممممممممم   نمیدونم چرا اینقدر تنبل شدم عزیزم و نمیام وبلاگت رو آپ کنم. ولی از این به بعد قول میدم هر هفته بیام و در مورد همون هفته برات بنویسم عزیزم.  لوبیای سحر آمیزم چطوری ؟؟؟ هفته پیش 4 شنبه مامان رفت دکتر.  دکتر بعد از  دوبار سونو کردن پیدات نکرد که نکرد . وای نمیدونی چه حالی داشتم . اخرش هم گفت باید سونو داخلی بشی. خلاصه لوبیا جونم بعد از سونو داخلی منم که دل تو دلم نبود دکتر به حرف اومد و گفت یه ساک حاملگی و جفت رویت شد. گفت حجم اب داخل کیسه از حد نرمال کمتره ولی اندازه جنین 7 میلی متره و ضربان منظم هم داره و همه چیز نرماله و سن حاملگی هم 6 هفته و 3 روز هست. قربونت برم که از بند انگشت هم کوچیکتری. با ا...
18 تير 1391