هفته هفتم
جوجوی مامان سلاممممممممم
نمیدونم چرا اینقدر تنبل شدم عزیزم و نمیام وبلاگت رو آپ کنم. ولی از این به بعد قول میدم هر هفته بیام و در مورد همون هفته برات بنویسم عزیزم.
لوبیای سحر آمیزم چطوری ؟؟؟ هفته پیش 4 شنبه مامان رفت دکتر.
دکتر بعد از دوبار سونو کردن پیدات نکرد که نکرد . وای نمیدونی چه حالی داشتم . اخرش هم گفت باید سونو داخلی بشی. خلاصه لوبیا جونم بعد از سونو داخلی منم که دل تو دلم نبود دکتر به حرف اومد و گفت یه ساک حاملگی و جفت رویت شد. گفت حجم اب داخل کیسه از حد نرمال کمتره ولی اندازه جنین 7 میلی متره و ضربان منظم هم داره و همه چیز نرماله و سن حاملگی هم 6 هفته و 3 روز هست. قربونت برم که از بند انگشت هم کوچیکتری. با این حساب امروز 7هفته و 2 روزت میشه لوبیا جون.
بعدش هم دکتر بهم گفت ماءالشعیر زیاد بخورم تا حجم آب هم نرمال بشه و دو هفته دیگه هم برم برا چکاپ و شنیدن صدای قلب کوچولوت. الهی فدات شم تا اون موقع خوب رشد کن بیصبرانه منتظر شنیدن بهترین نوای دنیا که اونم صدای قلب کوچولوته هستم عزیزکم.
راستی اینو نگفتم دکتر کلی هم امپول بهم داد که زیرجلدی هستش و دیگه خودم امپولامو میزنم. ببین منو مجبور میکنی دست به چه کارایی بزنم..
عزیزم تو این یه هفته هیچ حالت خاصی نداشتم جز اینکه شبا مثل روح سرگردون چند بار از خواب بیدار میشم و تو خونه می گردم و دوباره میخوابم. جوجه طلا میشه بگی اون تو چیکار داری میکنی که شبا نمیذاری بخوابم؟؟؟؟؟
روزا هم که دائم در حال خمیازه کشیدنم.
قربونت برم مواظب خودت باش و مثل یه لوبیای سحر آمیز واقعی حسابی رشد کن و بزرگ شو.
بوسسسسسسسسسسسس