ارميتاارميتا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

ارميتا فرشته کوچولوی آسمونی

هفته سى و هفتم

1391/11/12 18:17
نویسنده : مامان نوشی
321 بازدید
اشتراک گذاری

گل نازم سلامممممممم

چطورى مامان جون؟

 دختر نازم هفتگيت مبارك هنوز باورم نميشه كه 37 هفته يعنى 259 روز رو با هم سپرى كرديم، هر دقيقه و هر لحظه با هم بوديم، 37 هفته است كه تو بدنم بجاى يه قلب دو تا قلب ميزنه ، خدايا هزار بار شكرت ، هزار بار برا اينكه يه همچين هديه اى بهم دادى شكر و ممنون، خدايا به همه دوستاى منتظرم كمك كن تا اين روزاى قشنگ رو اونا هم تجربه كنن.

 دختركم ديگه چيزي به اومدنت نمونده ، يه چيزى كمتر از بيست روز، هر روز صبح كه بيدار ميشم اول حساب ميكنم چند روز ديگه ميبينمت، الهى قربونت برم دل مامان برات يه ذره شده، خيلى وقتا فكر ميكنم وقتى بياى بغلم چقدر دلم برا تكونات تنگ ميشه، مخصوصا تكون هاى اول صبحت كه يعنى مامانى بدو برو يه چيز بخور كه مردم از گرسنگى

حالا از هفته گذشته برات بگم، هفته پر هيجانى بود آخه خاله مونيكا(دوست مامان) يه بسته اختصاصى از استراليا برات فرستاد، واى نميدونى چقدر هيجان انگيز بود ، من كه مثل بچه ها تا يكى دو ساعت با وسايلت مشغول بودم، كلى لباس دخترونه قرتى از بدو تولد تا شش ماهگى و اسباب بازى برات فرستاده، فكر كن بيست دست لباس كوچولو و ناز دخترونه رنگ و وارنگ، واى نميدونى من و بابايى چقدر نازت داديم، مجسم ميكردم اين لباسا رو بپوشى چه شكلی ميشى عشقم، تازه وقتى داشتم لباسات رو تو كمدت ميذاشتم فهميدم كه كمدت و همه كشوهات پر شده و ديگه جا نداره، الهى فدات شم فسقلى مامان كه نيومده اينجورى دل همه رو بردى.

 خبر ديگه اينكه روز تولد حضرت محمد تختت رو هم باز كرديم و گذاشتيم تو اتاق خودمون واى نميدونى صبحها كه بيدار ميشيم اول تختت رو ميبينم چه كيفى داره .

ديگه اينكه ساك بيمارستانت رو هم كامل كردم البته بماند كه همه كلى مسخره ام كردن آخه سه دست لباس برات گذاشتم يكى از لباسا برا بدو تولده و يكى هم صفر تا سه ماه، گفتم اگه خيلى ريزه ميزه بودى بدو تولد رو تنت كنن و اگه نه معمولی بودى همون صفر تا سه ماه رو تنت كنن و يه دست هم اضافه گذاشتم برا موارد ضرورى، حالا شما بگو اين مسخره كردن داره؟؟؟؟؟؟

كل وسايلى كه تو ساكت گذاشتم ايناست:

سه دست لباس ، كلاه ، دستكش ، دستمال مخصوص تميز كردن صورت ، دستمال مخصوص خشك كردن بعد از شستشو ،شيشه شير، پتو دورپیچ ، پستونك، ناف بند ، پمپرز ، دستمال مرطوب و لباس گرم براى وقتى كه از بيمارستان مرخص ميشى.

وسايل ساك خودم هم ايناست:

 برس ، مسواك و خمير دندان ، لوازم آرايش ، دمپايى ، حوله صورت ، لباس زير ، جوراب ، نامه بيمه ، شناسنامه و كارت ملى خودم و بابایى ، دفترچه بيمه ، دوربين ، كمپوت گلابى و دربازكن( به اين ميگن مامان شكمو كه از حالا تو فكر خوراكى تو بيمارستانش هم هست)

 اينم از اتفاقاى اين هفته، راستى يه چيزى يادم رفت ، تو هفته گذشته چند روزى هوا بارونى بود و يه شب رعد و برقاى شديدى ميزد و شما هم داشتى تو دل مامانى بازى ميكردى و تو عالم خودت بودى كه يه صداى وحشتناك از رعد و برق بلند شد و چون مامانى اين روزا خيلى گرمشه پنجره هم باز بود و خلاصه صدا خيلى واضح تر به گوش ميرسيد، آرميتا جونم به محض بلند شدن صداى رعدشکلک های محدثه شما يهو پريدى و بعدش شروع كردى به سكسكه كردن واى نميدونى چه حالى شدم، باورم نميشد كه تا اين حد از صداى رعد بترسى، با بابايى كلى نازت كرديم و باهات حرف زديم كه احساس تنهايى نكنى عشقم، قربون دل كوچولوت بشم.

ديگه اينكه مامان همچنان سوزش معده شديد داره و شبا مثل روح سرگردان تو خونه ميچرخه ولى همه اينا فداى يه تار موى شما دختر گل.

 حالاببينيم تو اين هفته باربى كوچولوى ما چه تغييراتى كرده:

 

تبريك! كودك شما كامل شده است و از اين به بعد قادر خواهد بود كه به زندگي در خارج رحم ادامه دهد. كودكاني كه قبل از 37 هفتگي به دنيا بيايند نارس و به آنهايي كه بعد از 42 هفته به دنيا بيايند ديرشده مي گويند. وزن كودك شما كمي بيشتر از 2720 گرم است و از سر تا پاشنه پا حدود 48.2 تا 50.8 سانتي متر طول دارد.
موي سر بسياري از كودكان در هنگام تولد كامل است و طول موهاي آنها ممكن است بين 1.2 تا 3.8 سانتي متر باشد. اگر رنگ موي كودك شما با خود شما يكسان نيست تعجب نكنيد. برخي نوزادان هم تنها كمي موي كرك مانند دارند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

صوفی مامان رادمهر
14 بهمن 91 10:07
عاشقتم عروسکم... کی می شه خودم بشینم موهای نازت رو ببندم و شونه کنم و بو کنم عزیزمممممم


مرسى خاله جونى
در آرزوي دو قلوووووو
14 بهمن 91 11:18
سلام ماماني

آخ كه دلم لك زده بيام ببينم عكس ني نيت رو گذاشتي

عزيزممممممممممم يادت نره سر زايمانت برا من دعا كني


فدات شم دوست خوبم منم بي صبرانه منتظر خبراى خوبت هستم
الناز
15 بهمن 91 18:43
وایییییییییییییی دیگه چیزی نمونده ها حسابی خودتو آماده کن این روزام تا میتونی بخواب که دیگه واب راحت گیرت نمیاد باید همش از خواب بپری و دخملی رو شیر بدی مواظب خودت باش عزیزم


مرسى الناز جونم از راهنماييهات
مامان کاوه
17 بهمن 91 14:29
عزیز دلم خوشحالم که به زودی انتظار مامان تموم میشه

نوشی میدونی تقریبا روز تولدش با کاوه یکیه..... میبوسمت عزیزم


فدات شم دوستم، تولد كاوه ٢٤ بهمن بود؟
حميده
21 بهمن 91 11:15
سلام دوستم
ديگه مامان شدي رفت پي كارشا
مبارك باشه پيشاپيش .
حسابي استراحت كن روزهاي خيلي سختي پيش رو داري .
وقتي مي خواهي شيردهي رو شروع كني حتما صبر پيشه كن .
خودت رو هم خيلي خسته نكن سعي كن اگر شيرت كافي نبود هي بي قراري مي كرد يك كمي هم از شيرخشك استفاده كني مخصوصا شبها .همون كاري كه من نكردم و ضربه اش رو بعدا خوردم..
هركي بهم مي گفت شير خشك يك كم بهش بده ناراحت مي شد م و مي گفتم نه شيرخودم رو بايد بدم ولي همين تعصب الكي باعث شد از سه ماهگي ديگه نتونم شير خودم رو به بچه ام بدم.
مواظب خودت باش
مادري كه مي خواد بچه سالم داشته باشه بايد اول به سلامت خودش برسه و اهميت بدهد . بعد بچه.


قربونت برم دوست خوبم ممنون از راهنماييهات ، حتما همين كار رو ميكنم بوس