نوروز ۹۵
جوجه طلایی عیدت مبارکککککککککککک امسال ذوق و شوق عيدت زياد بود و هر روز ميخوندي حاجي فيروزه و سالي يه روزه، تازه هر صبح هم از خواب بيدار ميشدى سرتو تكون ميدادى و ميكفتي سر جمني هي هي 😁😁😁😁😁😂😂😂😂😂😂 تخم مرغ هفت سين رو شما رنك كردي و تازه يه شيريني اسمارتيزي هم بختي و براي مامان بزركا بردي كه كلي كيف كردن، عيد هم جند روزي رفتيم لاهيجان و البته بازهوابيما رفتيم و وقتي سوار شديم خيلي جدى نكاه كردى و كفتي اين هوابيما تلويزيون نداره؟؟؟؟؟كلي از حرفت خنديديم،اخه جوجه تلويزيون اين هوابيما كجا بود ، فكر كردي باز ميريم استراليا؟؟؟؟ و يه روز دايي فرزين همه رو به رستوران ققنوس كه همراه موسيقي بود دعوت كرد و شما و انيسا كلي رقصيدين و ...
نویسنده :
مامان نوشی
11:48
عکس های بهمن ۹۴ (تولد ۳ سالگی)
تولد سه سالگی
تولد تولد تولدت مباركككككككككككككككككك عزيزترينم سومين سال تولدت مبارككككككككككككك انشاالله جشن ١٢٠ سالگيت ، انشاالله تنت هميشه سالم باشه و دلت خوش ، اميدوارم هميشه بهترين ها برات پيش بياد عزيز ترين مامان. اين روزا اينقدر اين دعاها رو برات كردم و بهت گفتم ،ديگه تا ميگم تولدت مبارك سريع خودت ميكى انشاالله ٢٠ ساله بشم و بعد من ميگم ١٢٠سال مامان جون و شما هم غش غش ميخندى. حالا برات از برنامه تولد امسالت بگم، برخلاف هر سال تصميم گرفتم امسال ديگه تو خونه تولد نگيرم و فقط يه مهمونى كوچيك و خودمونى باشه و بجاش توى مهدكودك با دوستات جشن بگيرى ولى چون دير به مهد گفته بودم براى روز تولدت نتونستم هماهنگ كنم و جشن موند براى يكشنبه دوم اس...
داروهایی که تا حالا استفاده کردی.
گل ناز نازی مامان سلام توى اين پست تصميم گرفتم همه داروهايي كه تاحال استفاده كردى برات بنويسم ، نميدونم شايد يه روزى به دردت بخوره از نوزادى تا حالا كه سه سالت شده به ترتيب داروهاى زير رو مصرف كردى: ويتامين اد ، مولتى ويتامين و سان استول ، قطره آهن (كه از دو سالگى به بعد قطع كردم) ، شربت زينك(بصورت دوره اي هر چند ماه يكبار بهت ميدم) قطره و شياف استامينوفن ، شربت كتوتيفن ، سيتريزين ، ديفن هيدرامين(به نظرم خيلى با اين شربت سازگارى ندارى اون دوتاى ديگه بهتر روت جواب ميدن) شربت سرماخوردگى ، پزودوافديرين ، از آنتى بيوتيك ها هم فارمنتين (دو دوره ، يكبار در دو سال و چهار ماهگي و بار دوم در دو سال و ١١ ماهگى) سفالكس...
عکس های دی ماه ۹۴
سفر به استراليا
مسافر كوچولوي من سلاممممم طبق معمول با كلي تاخير اومدم آخه باورت نميشه واقعا وقت كم ميارم و خصوصا كه شما هم نسبت به موبايل و كامپيوتر حساسيت داري و تا اين دو تا رو دستم ميبينى شروع ميكنى به نق زدن و لجبازى. بگذريم ، بريم سر اصل مطلب . اواخر شهريور بود كه بالاخره تصميم گرفتيم درخواست ويزا بديم كه اگه بشه بريم پيش عمو پدرام اينا و البته من تا لحظه آخر مردد بودم آخه فكر ميكردم طولانى بودن مسير خيلى اذيتت و كنه و كلا سفر سختى باشه، خلاصه درخواست ويزا و همه مدارك رو براى عمو پدرام فرستاديم و اونم همه كاراش رو اينترنتى انجام داد، بعد از دو ماه يعنى اواخر آبان جواب سفارت اومد و در كمال ناباورى به هر سه نفرمون ويزا دادن و ديگه رفتيم تو فا...