زمستان ۱۳۹۸

دختر قشنگم ،دونه برف زمستونی من سلام

تو دختر زمستونی و تمام سال منتظر برفی و همیشه می پرسی اگه برف نیاد تولدم نمیشه؟؟؟؟؟ منم میگم میشه و برفم میاد خیالت راحت باشه.امسال هم مثل هر سال چشم انتظار تولدت بودی ولی یه فرقی با هر سال داشت اونم اینکه امسال تولد یکی از دوستای همکلاسیت رفتی و تازه فهمیدی تولد یعنی چی؟؟؟ و خلاصه از بعد تولد دوستت هلیا هر روز منتظر روز تولدت بودی و کلی با دوستات نقشه چیدین و برنامه ریزی کردین که تولدت کیا باشن (برعکس هر سال که دوست نداشتی هیچ بچه ای توی تولدت باشه)و خلاصه نزدیک تولدت شد و هر روز یه مامان رو تو حیاط مدرسه می دیدم که می گفت تولد آرمیتا جونه؟ آرمیتا بچه مون رو دعوت کرده😂 و منم هی پیش خودم حساب می کردم این همه مادر و بچه رو کجا جا بدم؟؟؟؟آخرش ۱۴ تا  از دوستات رو برای تولدت دعوت کردی و پنج شنبه اول اسفند رو برای جشن تعیین کردیم. تم تولد رو دختر کفشدوزکی انتخاب کردی و گفتی حتما یه مجسمه برای روی کیک میخوای و ضمنا این روزا تمام فکر و ذکرت دختر کفشدوزکی و گربه سیاه هست😁. و صد البته که تقریبا اوخر بهمن یه برفی هم بارید و خیالت از بابت ورود تولدت راحت شد و ضمن اینکه روز جشنت با دوستات هم بارون خیلی شدیدی میومد. خلاصه روز تولد فرا رسید و تولد که چی بگم بهتره بگم زلزله ۸ ریشتری 🤭فقط جیغ می کشیدین و می دویدین و اون وسطا یه بار هم از تولد گرفتن پشیمون شدی و کلی اشک ریختی که اتاقت بهم ریخته شده😂 خلاصه بعداون تولد بیاد موندنی هم بخوبی برگزار شد و خوشحالم که این جشن رو برات گرفتم ،آخه اون آخرین روزی بود که تونستی دوستات رو ببینی و متاسفانه بعد از اون روز بخاطر شیوع بیماری کرونا دیگه مدارس باز نشد و همه توی بلاتکلیفی موندیم و درسها انلاین شد و مامانا معلم شدن و کلاس سیستم آموزشی بهم ریخت و اولین سال تحصیلی شما کاملا متفاوت برگزار شد. و خلاصه اینکه از کل سال تحصیلی تقریبا ۴ ماه رفتین مدرسه چون یا هوا آلوده بود یا برف بود و از اول اسفند هم که کلا تعطیل شدین. خوب اینم تجربه ای بود هر چند خیلی سخت چون یه جورایی همه تو خونه زندانی شده بودیم.

جوجه طلایی ۷ ساله بازم تولدت مبارک ،امیدوارم هر روز برات مثل روز تولدت باشه و همیشه تنت سالم و لبت خندون باشه.

دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم عشق مامانی . و بقول بچگی هات اندازه دنیای دنیایی دوستت دارم.💖