رستوران
پرنسس کوچولوم سلام
تازگی عشق رستوران شدی و فدات شم که قانعی و میگی بریم رستوران سیمینی و مرغ بخوریم و با همین کلی شاد میشی.
یه شب با بابا رفتیم جایی کار داشتیم و تو راه برگشت بابا ساندویچی باگرو تو یوسف آباد رو نشونم داد و گفت تازه باز شده و یه ساندویچ مرغ خوشمزه ای داره که مثل ساندویچ خونگیه و گفت میخوای امتحان کنی؟ و شما هم شنیدی و سریع گفتی آره منم میام رستوران و خلاصه رفتیم اونجا و شما خیلی شیک پشت میز نشستی و سفارش سیمینی و آبمیوه دادی و یه فیله سوخاری هم برات گرفتیم و در کمال ناباوری همه رو خودت مثل یه خانوم واقعی خوردی و بعد از اون روز هی میگی کی بریم رستوران که سفارش آبمیوه و سیمینی بدیم؟؟؟؟؟
و بعد از اون روز بود که فهمیدم تو مهدکودک با دوستات در مورد کارایی که تو خونه انجام میدین صحبت میکنین و این جالب شدن رستوران هم از همونجا شروع شده آخه دفعه بعد بهم گفتی اینبار که رفتیم رستوران میخوام خودم سفارش غذا بدم مثل پارسا تازه اونجا بود که فهمیدم قضیه چیه
بله باز هم ماجرای آرمیتا و هم کلاسی جالبش پارسا خان.
عاشقتم وروجک موش